طنز تلخ پَ نه پَ
فرد مصدوم اگر هوش و حواسش سر جایش باشد، میتواند با پزشک شوخی کند و بگوید: پَ، نــه، پَ ما بازیگران سریال هشدار برای کبری ۱۱ هستیم و داریم جلوی دوربین نقشآفرینی میکنیم!
پزشک چیزی را که دیده است، بازگو میکند و منتظر است از بیمارش تایید بگیرد، اما در دنیای لطیفههای «پَ نه پَ» فرد بیمار این اجازه را دارد که بابت این سوال به ظاهر بیفایده فرد مقابلش را کلی دست بیندازد.
مادری که از دخترش میپرسد «داری اشک میریزی؟» مسلما حال و روز دخترش را درک میکند. مادر ممکن است از پرسیدن این سوال انگیزههای مختلفی داشته باشد.
شاید دارد تعجبش را بیان میکند. شاید میخواهد با دخترش همدردی کند و بعد از شنیدن کلمه تایید، دختر را در آغوش بکشد، اما در دنیای لطیفههای «پَ نه پَ» دختر این مجوز را دارد که مادر را به خاطر پرسیدن این سوال به ظاهر بیفایده کلی مسخره کند.
در روز دهها بار موقعیت پَ نه پَ برای همه ما ایجاد میشود: وقتی تعمیرکار از صاحب ماشین میپرسد «ماشینتون خراب شده؟» وقتی عطرفروش از مشتریاش میپرسد «دنبال یک عطر خوشبو میگردین؟» وقتی پدر از پسرش میپرسد: «الان رسیدی خونه؟» و…
در دنیای لطیفههای «پَ نه پَ» برای تمام این سوالات، جوابهای بامزه و کوبندهای طراحی شده است. «پَ نه پَ» یک قاعده کلی دارد: چیزی را که میدانی و میبینی و متوجه میشوی، نپرس.
این قاعده اگر در دنیای واقعی هم اجرا شود، آدمها را تبدیل به یک ربات میکند؛ رباتی که بیحوصله است و از طریق حرف زدن با نفر مقابلش میخواهد فقط و فقط اطلاعات صرف را به او منتقل کند.
کسی که لطیفههای «پَ نه پَ» را ساخته به این نکته توجه نکرده که یک مکالمه قرار نیست فقط حاوی عناصر اطلاعدهنده باشد.
آدمها از طریق حرف زدن با یکدیگر همدردی میکنند و احساسات و عواطفشان را بروز میدهند.
بهترین دیالوگهای تاریخ سینما آنهایی هستند که لایههای درونی اخلاقی و عاطفی شخصیتهایشان را افشا میکنند.
دیالوگها برای این نوشته نمیشوند که فقط اطلاعات بدهند. گاهی داستان را به پیش میبرند و گاهی آغازکننده یک بحث هستند.